جدول جو
جدول جو

معنی حسن شعوری - جستجوی لغت در جدول جو

حسن شعوری
(حَ سَ نِ شُ)
ابن عبدالله حلبی. ساکن قسطنطنیه و کاتب دیوان بود و در 1105 هجری قمری درگذشت. او راست: دستورالعمل و دیوان شعر و ذیل ریاض الشعراء و فرهنگ شعوری در لغت فارسی به ترکی و منظومه ای به پیروی پندنامۀ عطار. (هدیهالعارفین ج 1 ص 295). و رجوع به شعوری شود. از فرهنگ وی بنام ’لسان العجم’ در این لغت نامه نقل میکنیم ولیکن به تنهایی قابل اعتماد و استناد نیست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ)
ابن عبدالله دیاربکری آمدی رومی. درگذشتۀ 1100 هجری قمری دیوان ترکی دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 294)
لغت نامه دهخدا
(حِ نِ شَ)
حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 114)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مُ عَمْ مَ)
ابن علی بن شبیب حافظ محدث بغدادی. درگذشتۀ 295 هجری قمری اوراست: ’السنن فی الفقه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 268)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ جَ فَ)
هندی شیعی. او راست: آیات محکمات که در رد برادر خود محسن سنی نگاشته است. (ذریعه ج 1 ص 48)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ شِکْ کَ)
حسن مهتابی. حسن سفید که به زردی زند چنانکه گجراتیان را میباشد:
شکسته رنگی من باطبیب در جنگ است
علاج درد سرم حسن شکری رنگ است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن عبدالله اخسقه ای رومی. متخلص به جوری (1220- 1292 هجری قمری). دیوان شعر ترکی دارد. (رجال حبیب السیر ص 60) (هدیهالعارفین ج 1 ص 302) (از سعدی تا جامی ص 250) (تاریخ عصر حافظ 247) (تاریخ مغول اقبال)
لغت نامه دهخدا